پارت صد و هشتاد و هشتم

زمان ارسال : ۴۴۶ روز پیش

استفان سرش را میان دست‌هایش گرفت.
فقط بیست و چهار ساعت گذشته بود و او داشت دیوانه می‌شد.
لاریسا نبود...
دیدار آخرش به همان خانه خوزه ختم شده بود.
پشیمان بود از آن که او را تنهایی به خانه ایتن شاو فرستاد.
نمی‌دانست که لاریسا کجا می‌تواند رفته باشد.
او جایی را نداشت.
از جایش بلند شد و با حالتی که ناشی از فشار عصبی بود رو به رز گفت: هر جا هست پیداش می‌کنی! لاریسا زرن

727
380,321 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطی

    40

    اوووه به شدت منتظر پارت بعدی ام😃خسته نباشی نویسنده جان 😍😍

    ۱ سال پیش
  • roya

    62

    امیدوارم پایانش خوش باشه، مثلا ایوان فرار کنه نتونن پیداش کنن

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید