پارت صد و هشتاد و چهارم

زمان ارسال : ۴۵۹ روز پیش

رز یک لحظه سیگنال‌هایی را روی مانیتور دید.
- پیداش کردیم، اینجاست!
استفان سریع یادداشتش کرد و سیگنال‌ها محو شدند.
- باید نیرو بفرستیم.
ویلیام مخالف بود.
- نه! داره بازیمون می‌ده.
- یعنی سر یه احتمال این شانس رو از دست بدیم؟
ویلیام اشاره‌ کرد که استفان ثانیه‌ای سکوت کند.
لاریسا چیزی نداشت در جوابش بگوید.
تنها خودخوری می‌کرد.
ایوان که سکوتش را دید، خن

727
380,103 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فاطی

    10

    حقیقتا مامان خوبی هم داره دایی😂💔

    ۱ سال پیش
  • سیتا

    10

    الان مادر ایوان زنده هست یا مرده توهم ایوان هست که می بینه

    ۱ سال پیش
  • Dayana

    20

    فکر کنم توهمه

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید