پارت چهل و نهم

زمان ارسال : ۵۱۴ روز پیش

بی‌قرار بودم. بی‌قرار برای رفتن، برای پناه بردن به جایی که منصور نباشد، نبینم، نشنوم، فکر نکنم... شماره‌ی منزل سینا را به پرستار دادم. خواهش کردم، اشک ریختم و التماس کردم. زن بود. دردم را می‌فهمید. تنهایی‌ام را درک می‌کرد. قول گرفت سینا با منصور درگی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید