التیام به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۵۱۴ روز پیش
بیقرار بودم. بیقرار برای رفتن، برای پناه بردن به جایی که منصور نباشد، نبینم، نشنوم، فکر نکنم... شمارهی منزل سینا را به پرستار دادم. خواهش کردم، اشک ریختم و التماس کردم. زن بود. دردم را میفهمید. تنهاییام را درک میکرد. قول گرفت سینا با منصور درگی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
قشنگتراز پریا
10ووااااییی عزیزدلممم سوگندممم💔💔🥺