پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۵۱۲ روز پیش

از خونه بیرون رفتم و دست به سینه و لبخند به لب به منظره سرسبز باغچه و درختای تو حیاط نگاه کردم. در پارکینگ باز شد و ماشین میعاد وارد حیات شد بی توجه بهش قدم زنان به سمت زیر زمین خونه حرکت کردم.
نفسمو حبس کردم و پله هارو پایین رفتم و جلوی در ایستادم. دستمو روی دستگیره گذاشتم و همینکه خواستم بچرخونمش ترس و اضطراب شدید مانعم شد. آب دهنمو محکم قورت دادم و عصبانی اخم کردم.
- یادت باشه تو

1747
674,521 تعداد بازدید
1,975 تعداد نظر
167 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

رمان‌های حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟

حانیا بصیری : ۴ ماه پیش

رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡

حانیا بصیری : ۱ ماه پیش

مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • رها

    10

    وای مردم از خنده😂

    ۱ سال پیش
  • /:

    41

    ننممییخخوواامم اختر کجا رفت 🤯 نکنه پیداش کنن ولی نمیکنن

    ۱ سال پیش
  • s

    ۱۴ ساله 113

    شخصیت اختر خیلی باهاله.......

    ۱ سال پیش
  • خاطره

    ۳۷ ساله 81

    نامردا آخه چند نفر به یه نفر طفلکی آنا امان از دست میعاد سپاس حانیا جونم مثل همیشه عالی بود 😗😗😗😗🌸🌸🌸🌸

    ۱ سال پیش
  • . :.

    710

    عههه چرا اومد تو آنا خداکنه شخصیت اصلی اختر باشه

    ۱ سال پیش
  • نمد:)

    1110

    خداکنه زودتر اختر برگرده انا ضعیفه خوشم نمیاد

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید