اون کیه؟ به قلم حانیا بصیری
پارت پنجاه و هفتم
زمان ارسال : ۵۱۳ روز پیش
صدای میعادو که شنیدم سریع به خودم اومدم و به سمت درخت نارنج بزرگی که کنار دیوار بود حرکت کردم وسط راه میعاد سرشو چرخوند سمتم سریع نشستم روی زمین. و به لطف باغچه چشمش بهم نیفتاد. یه نگاه به درخت انداختم یه نگاه به در خروجی حیات. دَر گزینه بهتری بود باید از اینجا خلاص میشدم. همونطور نشسته خواستم به سمت در برم که میعاد گفت :
- وایستا ببینم.
همین که خواستم هین بکشم یهو یکی دستشو گذاشت رو
اطلاعیه ها :
رمانهای حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟
رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡
مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
حنانه
70ای کوروش بلا😂