پارت پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۵۱۳ روز پیش

صدای میعادو که شنیدم سریع به خودم اومدم و به سمت درخت نارنج بزرگی که کنار دیوار بود حرکت کردم وسط راه میعاد سرشو چرخوند سمتم سریع نشستم روی زمین. و به لطف باغچه چشمش بهم نیفتاد. یه نگاه به درخت انداختم یه نگاه به در خروجی حیات. دَر گزینه بهتری بود باید از اینجا خلاص میشدم. همونطور نشسته خواستم به سمت در برم که میعاد گفت :
- وایستا ببینم.
همین که خواستم هین بکشم یهو یکی دستشو گذاشت رو

1747
675,282 تعداد بازدید
1,975 تعداد نظر
167 تعداد پارت

اطلاعیه ها :

حانیا بصیری : ۸ ماه پیش

رمان‌های حانیا بصیری :
💞عاشقتم دیوونه جلد یک و دو
🚦پشت چراغ قرمز
🍫به طعم شکلات
❔اون کیه؟

حانیا بصیری : ۴ ماه پیش

رمان جدیدم به اسم :
ماتیلدا رو در بخش آنلاین دنبال کنید🥰🧡

حانیا بصیری : ۱ ماه پیش

مرسی از پیامای قشنگتون ببخشید که نمیشه همه رو جواب داد 🥰
خوشحالم که از خوندن رمان اون کیه لذت بردید✨

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • حنانه

    70

    ای کوروش بلا😂

    ۱ سال پیش
  • نمد:(

    1410

    یعنی میخان اخترو ازبین ببرن🥲چه بد..شایدم اختر شخصیت اصلی باشه و انا نابودشه.. به نظرم فرضیه دوم خیلی بهترع.. ولی باید بگم بادا بادا مبارک بادا ایشالله مبارک بادا و اینک پیوند اسمانی انا و کوری😂

    ۱ سال پیش
  • حانیا بصیری | نویسنده رمان

    💃🏻💃🏻💃🏻😂

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید