پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۵۲۳ روز پیش

از خونه بیرون رفتم و دست به سینه و لبخند به لب به منظره سرسبز باغچه و درختای تو حیاط نگاه کردم. در پارکینگ باز شد و ماشین میعاد وارد حیات شد بی توجه بهش قدم زنان به سمت زیر زمین خونه حرکت کردم.
نفسمو حبس کردم و پله هارو پایین رفتم و جلوی در ایستادم. دستمو روی دستگیره گذاشتم و همینکه خواستم بچرخونمش ترس و اضطراب شدید مانعم شد. آب دهنمو محکم قورت دادم و عصبانی اخم کردم.
- یادت باشه تو

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید