زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و چهل و پنجم
زمان ارسال : ۵۹۴ روز پیش
- بیخیال آنابت، نمیخوام خودت و درگیر این مسائل کنی.
آنابت سکوت کرد و در همان سکوت دوباره سرش را روی سینه ایوان گذاشت.
اطرافشان کم کم شلوغ شد و زوجهایی روی ردیفهای صندلی جلو و پشتشان نشستند.
ایوان از همان اولش میدانست قرار است با یک فیلم عاشقانه آبکی طرف باشد که حوصلهاش را سر خواهد برد اما آنابت هیجان داشت.
تمام راه را یک بند از این فیلم تعریف کرده و به اجبار ایوان
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطی
30بسی هم زیبا ولی این انابت چرا انقد رو مخهههههه🙄💔