دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت پنجاه
زمان ارسال : ۶۰۰ روز پیش
روبه روی دریا می ایستیم و حسابی با الی و فرهاد و کاوه عکس میگیریم ....
_اقا کاوه ...
کاوه نگاهی میکنه و چینی به دماغش میده و میگه :بخدا ستوده خانوم دوساعته پدر مارو در اوردین واسه عکس ...
الی میخنده و میزنه رو شونش میگه :حالا بدعه مگه کاوه یه نفر ازمون عکس رایگان بگیره ..؟
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
قشنگتراز پریا
70عااالییی چقدر داستان ماه و دریا جالب بود😂🦋♥️