پارت چهارده

زمان ارسال : ۶۲۱ روز پیش

چشمامو باز کردم و با یاد آوری رسوایی دیشبی که پرستو برام ساخته بود بی حوصله چشمامو به سمت بالا چرخوندم و به پهلو چرخیدم و دوباره چشمامو بستم. چند دقیقه ای در همون حالت موندم و بعد به خودم نهیب زدم:

اوکی آنا خواب بسه. بلند شو.

با یک حرک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید