پارت صد و چهل و دوم

زمان ارسال : ۶۰۶ روز پیش

وارد شد و صدایش را بلندتر کرد: زود باش خودت و جمع و جور کن حالت خوب نیست.
استفان دستی داخل موهایش کشید.
خودش هم می‌دانست بیش از اندازه گیج و‌منگ شده و چاره‌اش آب سرد بود.
از اتاق بیرون رفت تا از سرویس بهداشتی بیرون استفاده کند.
بعد از آن که کمی سر حال شد، تا وقتی که لاریسا کارهایش را بکند دو قهوه برای خودش و لاریسا درست کرد و توی ماگ‌های مخصوصشان ریخت.
به اتاق بالا رفت و

727
380,024 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • hichkas

    10

    گودرت زرنیخ :|

    ۲ سال پیش
  • فاطی

    40

    هاها دیگه وقتش رسیده لاریسا و استفان ب زرنیخ ایمان بیارن😎💪😂

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید