بدلکاران «ریسمان سیاه و سفید» به قلم مبینا حاج سعید
پارت هشتاد و نهم
زمان ارسال : ۶۳۷ روز پیش
همزمان سوال پرسید:
- الان تئو کجاست؟
ماگش را روی میز کوبید. بعد از آن موفقیت و برقراری ارتباط با یار قدیمیاش، تنها چیزی که آرامش میکرد یک اتاق ساکت و خموش با یک لیوان قهوه و البته موسیقی آرامی بود که از گرامافون پخش میشد؛ که با وجود ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Baran
00عالی بود مرسی بابت این پارت بلند. هرچی با اخرش نزدیک تر میشه تازه گره های داستان باز میشن