پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۶۴۹ روز پیش

چند روز قبل ....
چند روزی بود که دنبال گیر انداختن ایناز بودیم ....استرس داشتم اما میدونستم مانی کارشو خوب بلده......
قرار بود باهاش ارتباط صمیمی بگیرعه و از شهر بیاردش بیرون ......
تلفنم زنگ میخوره ...
_الو مانی
_بابا این دخترعه چقدر سفته
_چطور؟
_هر چی خواستم

این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد

462
278,862 تعداد بازدید
1,316 تعداد نظر
82 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آتیه

    10

    واییییی چقده باحال شدههههه اخ جون 😍

    ۲ سال پیش
  • اسرا

    20

    فاطمه خانم عالیه امیدوارم دورازبلا باشید

    ۲ سال پیش
  • سهیلا

    ۲۴ ساله 30

    عالی عزیزم ممنون از رمان خوبتون ...

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید