پارت صد و سی و سوم

زمان ارسال : ۶۶۴ روز پیش

- بی‌خیال!
از خانه بیرون رفت و‌ در را بست.
مطمئن نبود که باز باید به این دختر اعتماد می‌کرد یا نه!
توی خانه شنود یا دوربینی کار گذاشته نشده بود و همین تا حدودی خیالش را راحت می‌کرد.
آنابت دست ظریفش را میان دست‌های ایوان جا داد و لبخند عمیقی زد.
احساس آرامش می‌کرد...
یک حال خوبی که فقط از ایوان می‌گرفت.
حس می‌کرد بعد از آن همه تنهایی کسی را دارد...
کسی که جای ت

727
380,512 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Dayana

    00

    چقد این پارت قشنگ و دردناک بود🥺

    ۱ سال پیش
  • حیح

    10

    مرسی پارت ها رو داری میزاری ولی یکم زیادی کمن تا میایی بخونی زرتی تموم میشه از حس میایی بیرون 😁

    ۲ سال پیش
  • .....

    30

    ممنون ک بدچن وقت یادی از این رمان زیبا کردی و برامون نوشتی ولی خدایی قبول کن خیلی پارتاش کوتاهه ی دوبارصف رو بری بالا رمان تمومیده و اصلا چیزی از پارت متوجه نمیشی نویسنده جان لطفا یکم پارتاروبیشترکن

    ۲ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید