پولاریس به قلم مایا
پارت هشتم
زمان ارسال : ۸۷۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
«لیلی»
نگاهش مات و مبهوت تلفن داخل دستش میشود و بجز صدای ممتد بوق آزاد، صدای گریههای نیم بند یلدا تک تک سلول های مغزش را به بازی میگیرد، صدای مرد در گوشش میپیچد و طعم خون در دهانش آزاردهنده تر از هر زمان دیگری است...
طولی نمیکشد که ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
«~قشنگتر از پریا~»
11خوشم میاد نویسنده دوس داره مارو بذاره ت خماری😐