عطر رازقی به قلم مهراد رستایی
پارت سوم
زمان ارسال : ۸۸۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
خورشیدگرمای دلپذیرخود را به شهرسرد تبریز هدیه کرده بود. نفس روبهآینه ایستاده بود و موهایکوتاه و فر خود را طوری با شال هماهنگ میکرد که آنها زیاد بهچشم حاجی نیاید، چون حاجی از آن دستهکسانی بودکه به اصولدینی توجه زیادی میکرد. آخرینکاری که ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نوال
00عالیه