دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۶۸۸ روز پیش
خواستم از اتاقش برم بیرون که گفت:ستو
به عقب برمیگردمو میگم :جانم ...
_اون روز نتوستم بهت بگم ....
_چیو بگی عزیزم ....
_من نتونستم با روانشناسم صحبت کنم چون خالم ....
_خالت چی؟میتونی راحت حرف بزنی با من الیسا ....بهت قول میدم که کسی این موضوع رو نفهمه ....باشه ؟
اب دهناین رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Masoumeh
۱۵ ساله 00وای خدا حدس میزدم که یه همچین اتفاق تلخی واسه الیسای مظلوم افتاده باشه:( فاطمه جون قلمت عالیه همینطور ادامه بده موفق باشی💕
۲ سال پیشفری
10میگم خانم سیاوشی شما که بی نظم نبودین چرا پارتگذاری نمیکنید ؟؟
۲ سال پیش!اسید میقولی؟
20هعییی چقدر الیسا گناه داره🥲
۲ سال پیشمهدیه
60ومن همچنان در شوک اتفاقات این پارت😐
۲ سال پیشثنا بانو
۲۹ ساله 21خدایا توبه 😔😔
۲ سال پیشفری
30دقیقا همون فکری که من کردم سر این بچه اوردن یعنی اون یه زن نه دختر بچه
۲ سال پیشاسرا
31خانم سیاوشی بذارید انتقام بگیره نه اینکه آخردل رحمش کنی خاله بایدزنده پوست تنش کند🙏
۲ سال پیشخورشید
30حالابه فرهادمیگفت زودقضاوت کردوگرنه ایناکه باهم عقدکرده بودن دلیلی نداشت فرهادباهاش این کاروبکنه..
۲ سال پیش
30به نظرم عموی ستوده دروغ گفته و فرهاد هم دستشون نیست ولی اگر فرهاد هم دستشون بوده باشه به نظرم رمان روندشو از دست داده در واقع هر چیزی حدی داره و این حد دشمن داشتن و ... جذاب نیست و قابل باور نیست،،،!