شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت پنجاه و یکم
زمان ارسال : ۷۰۳ روز پیش
زندگی اش تباه شده بود.
سعی کردم با پدرش در ایتالیا تماس بگیرم.
اما جواب نمیدادند…
دست و پا شکسته به انگلیسی حرف میزدم و از منشی پدر با نفوذش میخواستم تا اجازه دهد با پدر رها حرف بزنم اما تنها بوق ممتد و تماس از دست رفته برایم باقی می ماند.
به مادرش زنگ زدم.
_سلام، ببخشید مزاحمتون شدم، من دوست رهام.دخترتون.
کمی مکث کرد، بی انعطاف و ارام جواب داد
_بله؟
نفس عمیقی
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
دینا ضیایی
۱۷ ساله 31اگه فیلمی در کار نباشه چی؟شاید کاوه دروغ گفته باشه چون خود حنا گفت که بهش قرص داده
۲ سال پیشYalda
30هَن چی شد؟من فقط باهرپارت بجای اینکه بیشتر بفهمم گیج ترمیشم یابقیه ام همینطورن؟باهرپارت یه چیزایی هم توی ذهنم قوی میشه ولی چون کههه میدونم درست نیست که تصوراتم بگم فعلااا🤭 مثل همیشه عالی بود مرجان💖
۲ سال پیش...
40یعنی ممکنه فیلماشو پخش کرده و برهمینه ک حنا خودشو نشون نمیده؟🤔
۲ سال پیشBaran
30وای وای خدا لعنتت کنه کاوه.... حس میکنم کاوه و شیدا باهم نامزدن و قراره از اونا انتقام بگیرن... و فکر کنم کاوه رها رو به خاطر شیدا که مدله ول کرد و بهش گفته بود خواهرش...
۲ سال پیشکیانا
00دقیقاااااااا
۲ سال پیشHASTI
30شتتت چیشد😐 بیچاره حنا💔 خیلیییی کنجکاویم بیشتر شد😅 بیصبرانه منتظر پارت بعدیم که بدونم چیمیشه😅
۲ سال پیشکیانا
40واااای به خیر بگذرههههههه
۲ سال پیشالی
71یعنی هر چی جلوتر میشه هی بیشتر گُنگ میشه و منی ک میخام کنجکاویم کمتر شه بیشتر میشه😐😐😐
۲ سال پیش
.
00وای خیلی قشنگ بود هرچی جلوتر میشه خیلی جذابتر میشه مرجانی