پارت هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۱۱۹۹ روز پیش

با حیرت خیره به نگاه خیره و جدی میلاد لب زدم:

-م...من؟

بدون کوچیک ترین تغیری تو نگاهش گفت:

-تو 96 نیستی؟

سرم و پایین انداختم و به شمارم زل زدم:

-آ...آره...

با تردید پام و بالا اوردم و کفش بالم و تو پام درست ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید