پارت هفتاد و سوم

زمان ارسال : ۱۱۹۹ روز پیش

ابروهام در هم فرو رفت.

برقصه؟ با این دخترا؟

زبونم و تو لپم فرو کردم و با اخم ب دخترای اطرافم زل زدم.

همه ام ک ماشالا پلنگ و داف!

اولین بار بود تو عمرم که در این حد احساس حسادت و با بند بند وجودم حس میکردم.

در حدی ک ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید