زرنیخ (زَرنیخ - رِلگا) به قلم آمنه آبدار
پارت صد و بیست و هشتم
زمان ارسال : ۷۸۹ روز پیش
وقتی برای تلف کردن نداشت؛ کارت را کنار جسدش رها کرد و چاقو را با لباس او تمیز کرد.
دستکشهای خونی را در جیبش انداخت و دستکش جدیدی به دست کرد.
به سرعت از اتاق خارج شد و جسد را رها کرد.
دوباره برای برگشت به آشپزخانه تمام آن مراحل را با احتیاط طی کرد و دوربینها را دوباره به حالت قبل بازگرداند.
لبخند کنج لبش، زیر ماسک، نشان از آرامشش بود.
پالتویش را تنش کرد و از آشپزخانه خا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطی
20وووویییییی اصی دلم خواست اونجا بودم موقع قتل کمیسر تصور کردنشم حس خوبی بهم میده دیگه فکر کن حضوری ببینی😃🗡️
۲ سال پیشتوروسننه؟؟؟
10واای فقط میتونم بگم بینظیره ولی ای کاش کمیسره حرفشو کامل میکرد و درمورد شوک بزرگتر باید بگم احتمالا گند کاریا کمیسره یکمی زیادی بوده و کسی ازش خبر نداشه
۲ سال پیشسارا
10آمنه جون شما برای رکوئیم زندگی پارت جدید رو گزاشتید لطفاً اینجا هم پارت بزارید🥲🙏
۲ سال پیشسارا
10الان با یه دنیا امید اومدم پارت جدید بخونم میبینم نیس🥺بَرگام ریخت🤕
۲ سال پیشPr
00پارت جدید چی شد؟ رمان عالی ای هست لطفا پارت جدید را هم قرار دهید
۲ سال پیشسارا
20توروخدا پارت جدید رو بزارید🙏🥺 حداقل تا شب پارت جدید بزارین🥲
۲ سال پیشچشانا
20بچه ها فکر کنم نویسنده مشکلی براشون پیش اومده دیروز هم پارت رکوییم زندگی و نذاشتن🙄
۲ سال پیشSara
40لعنتی پارت جدید چی شید😐
۲ سال پیشhichkas
30بمولا ک پشم فق میخام اونجارو بدونم ک پدر ایوان چی؟! هعب :/
۲ سال پیشسارا
50کاش ادامه اش میدادی 🥲دوست داشتم بدونم کمیسر چه کارهایی کرده که قرارها زرنیخ برملاشون کنه و عکس العمل لاریسا و تیمش چیه
۲ سال پیشملیکا
41بیشتر کنجکاوم بدونم شوک بزرگتری که اخر پارت گفت .. چی میخواد باشه ^_* وگرنه کمیسرم خب یه گندی زده دیگه مث بقیه مقتولا .. فلا این شوک بزرگتره مهم تره👀
۲ سال پیشملیکا
61شوک بزرگتر ؟؟ من دیگهه مخم نمیکشههه کاش رمان تموم شده بود ک اگ اینجوری بود تو چند ساعت کل قسمتاشو تموم کرده بودم :) این رمان ... خیلییییی خوبههه🥺❤❤
۲ سال پیشچشانا
50عرررر خیلی کم بود تازه شنبه هم پارت نداشته بودید😭😭
۲ سال پیش
Dayana
10آه زرنیخ من تو را قش😍😂خیلی خوب شوکه شون کرد