دشمن بی نقص به قلم فاطمه سیاوشی
پارت هشتم :
و مادر که حالا قطره اشکی از گوشه چشمش میریزد....
تاپ تاپ قلبم و هجوم افکاری که انگاری راه خود را گم کرده بودند ،انچنان از خود بی خودم میکردکه میخواستم همانجا پشت همین دیواری که ایستادم بمیرم ...
یعنی ان بچه کیست ؟منم یا ساره ؟من در ان لحظه حتی خودم و درد هایم را فراموش کردم .این رمان به اتمام رسیده است و به درخواست نویسنده به علت (چاپ یا ویرایش) تا اطلاع ثانوی امکان مطالعه آن وجود ندارد
مطالعهی این پارت حدودا ۷ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۲۶ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
فاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
عزیزم
۳ سال پیشاتنا
21نویسنده میگم این زنی که انگشتاش بریده شده بود مادر زیبا همون دختر فقیر بود که ستوده میگفت من اینجاش گیچ شدم؟؟
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
نه عزیزم .اونو که براش وقت***گرفت و هزینشو پرداخت کرد .این یکی دیگس .چطوری گیج شدی😐🤭
۳ سال پیشاتنا
10اها🤝🏼😂😂😂🤣🤣🤭🤭
۳ سال پیشآخه یکی نیست
80ستوده ت بیا زن من شو اون برسامو ولش کن🤣
۳ سال پیشM
91به نظرمن فرهاد برادر ستوده هستش،اخه اگه برسام برادرش باشه،از اول بهشون میگفتن دیگه نیاز نبود نامزد بشن..و اینکه چرا عمارت به اسمش زدن،خب هرکی بخواد بچه ای رو به سرپرستی بگیره باید یه ملکی به نامش بزنه
۳ سال پیشدخترای من
70عالی داره پیش میره 👌ممنون دختر گلی فاطمه جان عزیز دلم خسته نباشی ♥️😘
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
قربونت برم عزیزم❤️🌼
۳ سال پیشگل سرخ
70مگه ساره بزرگترستوده نیست اوناکه بچه داشتن چراستوده روبه فرزندی قبول کردن بعداچرااقابزرگ عمارت به اسم ستوده کرده بااینکه می دونه نوه اصلیش نیست
۳ سال پیشزینب
40تشکرفراوان💖💕💞🙏💐🌹
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
قربونت برم❤️🌼
۳ سال پیشزینب
70نویسنده جون رمانتون عالیه خیلی ممنون ازتون
۳ سال پیشزینب
38شایدبرسام ستوده خواهربرادرباشن
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
❤️🌼
۳ سال پیشسارای
50سلام من تواین نفر خوندمش عالی بود مننظرم ببینم بعدش چی میشه😍😍عکس ستوده عالیه😍😍😍😍😍😍😍♥️♥️
۳ سال پیش
دلبررر
00مشتاقانه منتظر پارت بعدی هستممم حیییغ هورااا😀😁 فاطم جون ببین چقد معتاد رمانتممممممم اخهههه