شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت بیست و چهارم
زمان ارسال : ۸۳۰ روز پیش
شب را در خانه حنا ماندگار شدم تا صبحش از همین جا راهی شرکت آروی شوم.
روی تخت حنا کنارش دراز کشیده و او کتاب میخواند
همان طور ک مشغول حرف زدن بودیم خسته شده و دراز کشیده بودم.
_به نظرت اگه برمیگشتیم به گذشته چی و تغیر میدادیم؟
صدای نیشخندش را شنیدم:
_اون روز بارونیو!
من هم نیشخند زدم
_روز بارونی کم نداشتیم..ـکدومشونو؟
نفس عمیقی کشید و کتابش را کنار گذاشت
از
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
?؟
00دقیقا
۲ سال پیشدینا ضیایی
۱۷ ساله 50چرا حس میکنم اون مرتیکه کاوه است؟
۲ سال پیش**
20خود کثافتشه🙄
۲ سال پیشنرگس
۱۴ ساله 02منظورت اینه اروی هموم کاوه هست ؟ اصن کاوه کی بود؟ مرتیکه منظورت کیه؟
۲ سال پیش?؟
20کاوه همون پسره ای بود ک به رها شماره داد و از رها خوشش میومد
۲ سال پیش?؟
60فک کنم رها دیگه زنده نیست و همش هم زیر سر اون کاوه ... هست
۲ سال پیش
Baran
20کاوه همون بود که تو قسمت های قبل زیر بارون رفت پیش رها. منم فکر کنم رها به خاطر کاوه اسیب دیده