شیرشاه - VIP به قلم مرجان فریدی
پارت هجده
زمان ارسال : ۸۵۷ روز پیش
نفس عمیقی کشیدم.
خدایا مرا بکش راحتم کن.
دستم را به سمت گوشم بردم.
_حنا صدام و داری؟ حنا؟
صدایش را نداشتم.
کلافه به موهایم چنگی زدم
خسته و کلافه چرخی دور خودم زدم.
به سمت پنجره ی سراسری آن سمت اتاق رفتم
پرده را کنار زدم.
از بالا به پایین زل زدم.
این سمت ساختمان پر از دار و درخت بود و هیچ چیز دیده نمیشد.
به سمت کمد رفتم و در کمد را گشودم.
چند دست کت ش
رمان فوق در دست چاپ است و دیگر امکان عضویت در آن وجود ندارد
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
Baran
31وایی خدا خیلی خوبی قلمت مرجان امیدوارم همیشه هم انقدر عالی بمونه و روز به روز بهتر بشه. نمیدونم من چرا از ایان خوشم اومده😂
۲ سال پیشHana
51کم کم دارم ماجرارو میفهمم هر چند خییلی مونده تا فهمیدن کاملش از بس پر ابهامه و قراره با رسیدن ب جاهای حساس خفن و مرموز ترم بشه😂🤝 من پشمم حاجی چرا انقد عشقه جذابه واقعا خیلی خاصهه دمتون گرم😋💗
۲ سال پیشFateme
32اخه چرا باید نامزد داشته باشه🥺 این درست نییییست نباید نامزد کنه
۲ سال پیش
Nfs
20مث همیشه خفننن🔥 فقط مرجان لطفا زودتر این قضیه نامزدرو مشخص کنننن مطمئنم واقعی نیستتت😭نبایدم باشهههه و بلاخره چندتا از رازای رمانات کشف شد البته چس مثقالش😂🤭 معجزه قلم تویی مرجاننن😍🥵🧿❤️✨✨🤍🤍🤍