پارت هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۸۷۲ روز پیش

سری با تاسف تکون داد.

- امسال دانشجو پزشکی بهم دادن! من از دست شما دیوونه میشم. معراجی که روش بالا آوردن تو کل بیمارستان جیغ زنون داشت می دوید، اون یکی تونم که تو هپروته هی میره تو در و دیوار!


بعدم نگاهی به یزدان انداخت.

...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید