عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت هفتاد و یکم
زمان ارسال : ۸۷۵ روز پیش
سرش رو بالا آورد و تند گفت:
- می خواستم برم تو دیوار شما جلوش بودی!
عباسی یکی تو پیشونیش کوبید و نفس عمیقی کشید. از جلوی راهش کنار رفت و به دیوار اشاره کرد.
- بفرما ببینم شما چی کار با دیوار داری! یکی بوس صبحونه شو نگرفت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
افسانه
۱۵ ساله 00عالی بود