عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت شصت و هفتم
زمان ارسال : ۸۷۹ روز پیش
نشستم و به تلویزیون زل زدم؛ این چیه داره نگاه می کنه؟ یه ماهیه با یه پسره دوست بود و هر شب که این پسره می خوابید، یه چیزی به میگو ها می زد و اونا بزرگ می شدن. آدم چندشش می شد... صد رحمت به کارتونای زمان ما! یه ملوان زبل بود، یه پلنگ صورتی و موش و گرب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
..
۰۰ ساله 70این صحنه درد داره : )!