پارت چهل و هشتم

زمان ارسال : ۹۰۰ روز پیش

***

«یزدان»


پام رو روی گاز فشردم و با انگشتام روی فرمون ضرب گرفتم. تو ذهنم داشتم برنامه می ریختم که چی کارا کنیم امشب!

صدای زنگ گوشیم اومد، برش داشتم، دلارام بود. ماشین رو زدم کنار و جواب دادم:

- الو؟


در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید