پارت شصت و سوم

زمان ارسال : ۱۲۱۰ روز پیش

خیره به نگاه آبیش کم کم پلکای سنگینم دست از مقاومت برداشتن و خوابم برد.

***

چشمام و آروم باز کردم.گیج با بدنی که حس میکردم سنگین شده و نقطه نقطش درد میکنه کمی تو جام جابه جا شدم.

دستمال خیسی که روی پیشونیم قرار داشت با حرکتم کنار ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید