پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت بیست و یکم :
با صدای آخ خفیفی از شدت درد محکم چشماشو بست و با همون چهره دردناک به سرش تکون خفیفی داد و کوتاه گفت :
_ خوبم.
و سعی کرد روی زمین بشینه.
دروغ میگفت چهره اش نشون میداد چقدر داره درد میکشه، به سوالای نامفهوم و متمادیم ادامه دادم :< ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلدا بختیاری
291امید وارم بعد ها از خوندش پشیمون نشم 😐