پشت چراغ قرمز (جلد دوم) به قلم حانیا بصیری
پارت نوزده :
با لحنی که توش خنده بود گفتم :
_ چرا؟
_ شاید حوصله ات سر بره.
بلند شدم و توی اتاقش راه رفتم و گفتم :
_ نه بابا خیلی خوشحالم اومدم ، از خونه موندن بهتره.
صدای در اومد و آبدارچی سینی به دست وارد شد و دوتا فنجون قهوه ب ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
....
90ایشششش صدرصد نیاز بازم نمیگه 😑☹️