عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار
پارت سی و هفتم
زمان ارسال : ۹۱۱ روز پیش
با تموم شدن حرفم خودم زدم زیر خنده و تا می تونستم خندیدم، ولی نگاهم که به چهره اون دوتا افتاد، خودم رو جمع و جور کردم. روشنک چشماش رو ریز کرده بود و یه ابروش رو داده بود بالا، دریا هم پوکر نگام می کرد.
چند تا سرفه کردم تا سر و تهش رو ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
malikeh
۱۶ ساله 20😭😭😭😭😭😭😭