پارت سی و هفتم

زمان ارسال : ۹۱۱ روز پیش


با تموم شدن حرفم خودم زدم زیر خنده و تا می تونستم خندیدم، ولی نگاهم که به چهره اون دوتا افتاد، خودم رو جمع و جور کردم. روشنک چشماش رو ریز کرده بود و یه ابروش رو داده بود بالا، دریا هم پوکر نگام می کرد.

چند تا سرفه کردم تا سر و تهش رو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید