پارت بیست و پنجم

زمان ارسال : ۹۲۳ روز پیش

وقتی خندید، احساس کردم توی خنده هاش غرق شدم و زمان از حرکت ایستاد... چشماش حالت خیلی قشنگی پیدا می کردن وقتی می خندید.

موهاش مثل همیشه بود، جلوش رو یکم فر کرده بود...

نگاهی به تیپش انداختم؛ تیشرت سفید و شلوار جین آبی... مثل همیشه خوشتیپ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید