پارت هشتاد و هشتم

زمان ارسال : ۹۰۹ روز پیش

صدایشان در گوشم پیچید: سه تک تیرانداز پشتتن، نگران نباش.
سر برنگرداندم تا نگاهشان کنم. هر غفلتم می‌توانست باعث رخ دادن اتفاق بدی شود.
اخم‌هایم را برای تمرکز بیشتر، در هم بردم.
قدم‌هایم را آرام و بدون کوچکترین سر و صدایی بر می‌داشتم.
زمزمه کردم: دوربینی هست؟
- خاموشن!
به استفان اشاره دادم که اول من داخل می‌روم اما او مخالفت کرد و زود خودش را به من رساند‌. لای در کم

727
380,480 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ترکان

    80

    امنه جون محشره رمانت(✿ ♥‿♥)فقط کارو بد میزاری تو خماریااا

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید