پارت سی و سوم :

- میرم و به خانم اطلاع میدم استحمامتون تموم شده.

با شنیدن کلمهٔ خانم از دهنش، سر جام نیم‌خیز شدم و با شتاب گفتم: نه، نگیا!

- گفتن که می‌خوان بعد از اتمام کارها باهاتون صحبت کنن.

چشم غره ای بهش رفتم و قیافه نه‌چندان دوستانه و بداخ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.