ماه قلب من به قلم فاطمه سیاوشی
پارت بیست و یکم :
روزها می¬گذشت و دوستی منو کامیار عمیق¬تر می¬شد. هوایم را داشت باهم به گردش می¬رفتیم. شب-ها در پارک قدم می¬زدیم...جور خاصی نگاهم می¬کرد اما می¬گذاشتم به حساب اینکه اندازه خواهرانش مرا دوست دارد...خودش می¬گفت هیچ وقت باخواهرش آبش در یک جوب نرفته و همیشه خدا بحث و دعوا دارند.
مطالعهی این پارت کمتر از ۱۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۱۸۷ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
مینو
33پس چطوری تا اینجا خوندی😐؟ارتباط قلبی نگرفتی نخون کسی التماست نکرده
۳ سال پیشرویا
20رمانتون عالی خیلی قشنگ هم همه جا توصیف شده
۳ سال پیشاسرا
20رماننش خوب ولی نویسنده لطفااون ۳جایی که کاوه کامیارنوشتی دقت کنیدلطفااشتباه تایپی نشه
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
اره عزیزکم .شرمنده بچه ها اشتباه تایپی شده🙏
۳ سال پیشفاطمه سیاوشی | نویسنده رمان
اگر به سختی دلشکسته شدی...اما همچنان شهامت مهربان بودن با دیگران را داری،پس لایق عشقی❤️عمیق تر از اقیانوس هستی....!🌹❤️
۳ سال پیش....
33نویسنده ی عزیز ناراحت نشی ولی باید بیشتر رمان رو گسترش بدی احساس نمی کنی خیلی زود همه چیز و پیش میبری اصلا هم توضیح درستی ندادی در رابطه با خواهر و برادرش و ملاقاتشون اینجوری ی نوع خلاصه نویسیه
۳ سال پیش....
23بله لطفا بیشتر همه چیز و توصیف کنید در ضمن المیرا خیلی سریع داره عاشق میشه
۳ سال پیشسیمین
31اتفاقا خیلی هم خوب نوشتن وتعریف کردن المیرا همون روز که تو مطب کاوه رو دیده بود عاشقش شد بعد این همه سختی وعذاب نباید عاشق بشه؟
۳ سال پیشسیمین
21اگر برین از قبل رمان بخونید نویسنده در موردشون توضیح داده.
۳ سال پیش
fati
13نویسنده جون خوشحالم ک انتقاد پذیری ولی داری سریع پیش میری یکم احساس رو بیشتر کن و آروم پیش برو ک کاملا لذت ببریم از لحظاتشون مثلا من خودم هنوز نتونستم ارتباط قلبی بگیرم با الی! حس خاصی نسبت بش ندارم😕