پارت سیزده

زمان ارسال : ۹۳۵ روز پیش

پسرا هم بعضیا می رقصیدن و بعضیا به تماشا نشسته بودن... یه گوشه از اونجا هم یه مرد بود که دورش چند تا دختر جمع شده بود.

برگشتم به طرف پسره که پشتم بود و گفتم:

- کو اون آقا که برای ثبت نام باید برم پیشش؟

پسره خنده بلندی کرد.

- ث ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید