پارت هفتاد و چهارم

زمان ارسال : ۹۲۳ روز پیش

همه سعی در آرام کردنم داشتند و کسی رسیدگی نمی‌کرد ولی من تا سر حد مرگ می‌ترسیدم.
صدای کسی آمد، صدایش دور بود اما رسا.
- یه فیلم اومده.
با یادآوری چیزی که گفت، تند برگشتم و نگاهم را در اتاق گرداندم تا کسی که صدایش آمد را پیدا کنم.
زرنیخ گفته بود یک فیلم می‌فرستد.
کف دست‌هایم عرق کرده بود و با چشم‌هایی ریز هنوز هم داشتم دنبالش می‌گشتم که یکی از سرباز‌ها با قدم‌های بلند، د

727
380,489 تعداد بازدید
1,202 تعداد نظر
246 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • افرا

    60

    😍💜🍭

    ۳ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید