عشق آمازونی (جلد دوم) به قلم آمنه آبدار (الهه)
پارت پنجم :
با این حرفش پسره یهو مات شد و بعد تک خنده ای کرد و صندلی دریا رو به حالت اول برگردوند. دریا چشماش مدام پی پسره می رفت، پسره که رفت پیش اکیپش نشست، دریا دستش رو قلبش نشست و با نگاهی شیفته به پسره نگاه می کرد.
غذا رو که آوردن، ما دا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
سارا
00❤️❤️❤️❤️خیلی باحاله.