پارت پنجاه و هفتم

زمان ارسال : ۱۲۱۶ روز پیش

نفس عمیقی کشیدم و به زن رو به روم زل زدم.

-خب من و چه طور پیدا کردید؟

به چشمای آبی رنگش زل زدم.

-از طریق نیاز... همسر فریاد... پسر عموی ناتنی میلاد.

نیشخند زد:

-دختر خانوم من خیلی سرم شلوغه و لحنتونم پشت تلفن برای د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید