پارت پنجاه و ششم

زمان ارسال : ۱۲۱۶ روز پیش

با اعصابی خورد و خاک شیر سوار شدم و در و محکم بستم و به روبه روم زل زدم.

دنده عقب گرفت و دور زد.

موزیک و پلی کرد و خیره به روبه روش یه دستی فرمون و گرفته بود.

این ارزوی هر دختری می تونست باشه که تو هم چین ماشینی تو استانبول کنار ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید