پارت پنجاه و پنجم

زمان ارسال : ۱۲۱۸ روز پیش

سوار آسانسور شدیم.

-میلاد من حالم خوب نیست کجا میریم؟

خیره نگاهم کرد:

-می برمت یه جا که حالت خوب شه.

کنجکاو اما بی حوصله نگاهش کردم.

هر وقت با میلاد بودم یه اتفاقی می افتاد

دوست نداشتم دوباره با این حالم هیجا ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید