پارت یازده

زمان ارسال : ۱۴۱۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 33 دقیقه


بیخیال اینکه لباسایى که تنم کردم نو هستن؛ نشستم کنار سنگ قبر و طبق معمول بابا هم کنارم. سرمو گذاشتم رو شونه اش و مشغول پرپر کردن گلبرگاى رزاى قرمز شدم. رادیو رو روشن و موجش رو تنظیم کرد. بغض نشسته بود تو گلوم و عجیب هواى گریه داشتم، ولى خودم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.