پارت پنجاه و سوم

زمان ارسال : ۱۲۱۹ روز پیش

باصدای بلند نفس عمیقی کشید.

-خیلی خب... بعد از تماس تصویری با خواهرت چی شد؟

کلافه به پاهام زل زدم:

-نزدیک سالگرد فوت میلاد بود.

ابروهاش در هم فرو رفت:

-این طوری که دوتاشون اسمشون میلاده باعث میشه قاطی کنم... نامزد م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید