پارت ششم

زمان ارسال : ۱۱۶۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

نویان سریع برای مهناز آب ریخت و بهش داد سرفه اش که ایستاد ، با چشای قرمز از سرفه های متمادی که کرده بود به نویان نگاه کرد و متعجب گفت:


_ شما واقعا ازدواج کردید؟

از حالتی که گرفته شد خارج شدم و با لحنی که تهش یه "مهناز دلت آب" موج م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.