پارت چهارم

زمان ارسال : ۱۱۷۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

پریدم وسط حرفش و گفتم:

_ چرا دروغ میگی؟

مهناز _ جانم !؟

نویان کلافه گفت:

_ ساکت ... اجازه میدی ؟؟

چشامو محکم بستم و گفتم:

_آره ، فقط زود تمومش کن بره.

بهم نزدیک تر شد و گفت:

_ نگران نباش اصلا درد نداره. ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.