پارت پنجاه و یکم

زمان ارسال : ۱۲۲۲ روز پیش

نیشخندی زد.

تا رسیدن دم خونه دیگه حرفی نزد.

راننده، ماشین رو جلوی خونه نگه داشت.

در ماشین و باز کردم فوری پیاده شدم.

میلادم هم زمان با من پیاده شد.

دستم و به سمت کت بردم که اخم کرده ماشین و دور زد روبه روم ایستاد.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید