مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت صد و پنجم
زمان ارسال : ۹۷۸ روز پیش
***
با صدای بلند صلوات، دعای پایانی نماز جماعت نیز تمام شد و افراد یکی یکی از درب مسجد بیرون میرفتند. کامبیز نگاهش به روحانی بود که اطرافش را چند نفری گرفته بودند و مشغول صحبت بودند. همین که اطرافش خلوت شد قدم تند کرد و سمتش رفت. یقهی پیراهنش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
وای عالی بود ?
00تودنیا خیلی اینطور بچه هایی مث نیهان هست بیاین مث حسام کمکشون کنیم و بهشون نگین خیابونی دمت گرم حسام😁و همه این اتفاقا تقصیر سجاد بود که انقدر به ستاره سخت گرفت و بهش تهمت زد 😊