آکرولیزیانا به قلم فاطمه عبدالله زاده
پارت سی و هشتم :
برخلاف تصورم خیلی راحت روی صندلیای که گفتم نشسته بود و عین ننه مردهها به گوشهای خیره شده بود.
با لبخندی مادرانه بهش نزدیک شدم و شکلاتها رو روی صندلی کناریش گذاشتم.
خودم هم نشستم و بعد از درآوردن کفشهام چهارزانو به سمتش چرخیدم.
...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
Yasi
342قشنگ لاوینو شست انداخت رو بند عمرا دیگ جاوید بره طرف لاوین🤤🤤وای منم اصلا اصلا از لاوین خوشم نمیاد 🥺