مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نود و هشتم
زمان ارسال : ۹۸۵ روز پیش
دخترها قول و قرارشان را گذاشتند. همه چیز برنامهریزی شده و دقیق بود.
دو روز گذشت و ساعت حوالی ده صبح بود که ریحانه حولهی تنیاش را پوشید و موهایش را خشک میکرد. از حمام بیرون آمد و سمت اتاقش رفت. همانطور که سشوار را به برق وصل میکرد، صدایش ر ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
نگین
20دوستان تو چند پارت اول خوندید که ستاره گفت مامان رامین با خانوادش درباره ی خاستگاری حرف زدند بعد اون بلا سرش اومده...پس رامین پسر گوهر نیست😪