مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت نود و سوم
زمان ارسال : ۹۹۱ روز پیش
سجاد بیتوجه به التماسهای ستاره و حرفهای نیما سمت اتاق رفت و درب را به هم کوبید. دخترک زانوانش لرزید و همانجا وسط سالن با درماندگی نشست. صورتش را میان دستها گرفت و اشک میریخت. نیما روی زانو کنارش نشست و دست روی شانهاش گذاشت. دلجویانه کنار گوشش ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فرن
۱۸ ساله 21خیلیییی خوبههههه ولی بشدت حرص درار میخوام خودمو بزنم 😂😐ولی خیلی خوبه قلمه قوی داری خسته نباشی😘☀️